حماقت

حماقت یعنی

صداقت داشتن با کسی که سیاست دارد...


لیلی

 لیلی زیر درخت انار نشست.

درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ ِ سرخ.

گلها انار شد، داغ داغ.

هر اناری هزار دانه داشت.

 دانه ها عاشق بودند دانه ها توی انار جا نمی شدند.

انار کوچک بود.

دانه ها ترکیدند.

انار ترک برداشت.

خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.

مجنون به لیلی اش رسید.

 خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد!!!

 

قضاوت

حتي خداوند هم ؛ به قضاوت نمي پردازد

مگر، پس از آن كه انسان عمر خود را به پايان برساند !!!

تناسب

"زیباییِ دنیا ؛ در تناسب تفاوتهاست !!! "

ای همراه !

بدان که : من و تو زمانی میتوانیم ؛

یکی باشیم . . . 

که ؛ هر کدام نداشته های  یکدیگر را داشته باشیم !!!

سخت

از شیخ بهایی پرسیدند:

سخت میگذرد، چه باید کرد؟!

گفت: خودت که میگویی ؛ سخت ؛ میگذرد .

 سخت که نمی ماند!

پس خدارو شکر که ؛ می گذرد . . . و نمی ماند !!!

فقط آدم

آدمها

فقط آدم هستند

نه بیشتر و نه کمتر

اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی

آنها را شــــــــــکسته ای!

و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی ،

آنها تو را می شـــــکنند!

بین ایـــــــــــــــن آدم های آدم ،

فقط باید عاقلانــــــــــــه زنـــــــــدگی کرد؛

نه عاشقــــــانه!!!

قلعه های شنی

نشانــه ها را جـــدی نگیــر،

مّـد زودرس

حاصـل بی فـــکری دریاست در معـاشقــه با مــاه...

ما به کـــــــــــوره راه زده ایـــــــــــم

به زودی،آب از ساحل پــــس می رود

و بقایای قلعه های شنــــی نمایان خواهــــد شد...

حقیقت ساده لوح

    روزی دروغ به حقیقت گفت: میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم؟

                                      حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد.

                        آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی رسیدند لب دریا

                                        حقیقت لباسهایش را در آورد.

                                   دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید،

                            از آن روز حقیقت همیشه عریان و زشت است .

                  اما ، دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود.

لایق

 زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست ، همیشه باور داشته باش لایق بهترین هایی .

حرف ها

 حرفها سه دسته اند.......

دسته اول : گفتنی ها
دسته  دوم: نوشتنی ها
و دسته سوم : قورت دادنی و خوردنی ها و دم بر نیاوردنی ها
دو تای اولی سبک ات می کنند و اما سومی سنگینت به سنگینی آسمان ....

مرمر

به سراغ من اگر می آیید ، تند و آهسته چه فرقی دارد؟

تو به هر جور دلت خواست بیا! ...

مثل سهراب دگرجنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد

مثل مرمر شده است چینی نازک تنهایی من !

التماس

زندگی میکنم ..

حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد.

بگذار هر چه از دست میرود برود؛

من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،

حتی زندگی را .


 

دیروزها

سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمیدانم چرا هنوز هم ، دیروزها بهترند...

ماضی بعید


                         از تو که حرف می زنم ، همه فعلهایم ماضی اند ..

                                          حتی ماضی ِ بعید ..

                                        ماضی ِ خیلی خیلی بعید!

                                             کمی نزدیکتر بنشین ،،

                              دلم برای یک حال ساده تنگ شده است...


نهایت

                        

                      من در آیینه نگه کردم دیدم هیهات تا نهایت تنهاست...

غیرمنتظره

خــــاطـــــره يــعــنــي

يــه ســکــوت غـيــر مــنــتــظــره مــيــان خــنــده هـــای بـــلـــنـــد

داستانک

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن

خاک های پایین کوه بود.ازاو پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟

مورچه گفت:  معشوقم به من گفته اگر ایــن کوه راجابجا کنی به وصال من خواهی رسید

و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.

حضرت ســلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کــار را انجام بدهی.

مورچه گفت:  تمام سعی ام را می کنم...

حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.

مورچه رو به آسمان کرد و گفت:

خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمـت موری درمی آ ورد...

 

تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...

روزهاست

روز هـاست....

از سـقف لـحظه هـایم یـاد تـو مـی چـکد....

اگـر بـاران بـند بـیاید از ایـن خـانه مـیروم

آرامش

آرامش محصول تفکر نیست 
آرامش 
هنر نیندیشیدن به انبوه مسایلی ست 
که ارزش فکر کردن را ندارند.


تضاد

زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه می‌دارد.

هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست!

 

زمان

بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد ؛زمان است !

هنگامیکه برای یک نفر وقت میگذاری ،

قسمتی از زندگیت را به او میدهی که دیگر باز پس نمیگیری !

گفتم

گفتم : بِدَوَم تا تو همه فاصله ها را

                   تا زود تر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی

                     در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست

                     از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخیِ نه گفتنمان را که چشیدیم

                    وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته

                     یک بار دگر پَر  زدن چلچله ها را

             ...

            یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش

                 بگذار که دل حل بکند مسئله ها را

فقر

فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی!!!

دو رویی یعنی چی ؟

دو رویی یعنی چی ؟ 

 دو رویی یعنی اینکه خدا به تو یک قلب ، یک سیرت و یک صورت داده باشه،ولی توعلاوه براون چند تا صورت مختلف دیگه هم داشته باشی ...

شعر وفا


در تنگنای کوچه باغ زندگی .... دنبال نقطه ای بودم از جنس وفا...

که برایش دلی صفا دهم  ...   روحی را جلا دهم...

با بالهایش تا رویا سفر کنم ، بستایمش ، و برایش از زندگی بخوانم ...

از سرای نیلوفری ...از نقاط تاریکی و اندوه دلم با خبرش سازم .

برایش از درخت خشکیده بی روح ترانه ای بخوانم.....

ویافتمش در میان غوغای زندگی ...

ودستانش از شکوفه های آرامش وعشق لبریز بود.!!!

بعضی آدمها

بعضي از آدمها خط خوردگي دارند و بعضي آدمها غلط چاپي !

از روي بعضي آدمها بايد مشق نوشت و از روي بعضي بايد جريمه نوشت؛

بعضي آدمها رو بايد چند بار بخوانيم تا معني آنها رو بفهميم ؛

و بعضي آدمها رو بايد نخوانده دور انداخت!!!

                                                         زنده یاد قیصر امین پور

صبر

                          

عکس خدا در چشم عاشق است

روزی قطره به خدا گفت: آیا از دریا بزرگتر هم هست ؟

خدا گفت : هست.

قطره گفت : پس من آن را می خواهم . بزرگترین را ، بی نهایت را .

خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت :این جا بی نهایت است .

آدم عاشق بود . دنبال کلمه می گشت تا عشق را توی آن بریزد . اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت . آدم همه ی عشقش را توی یک قطره ریخت . قطره از قلب عاشق عبور کرد و وقتی که از چشم عاشق چکید ، خدا گفت :

- حالا تو بی نهایتی زیرا عکس من در اشک عاشق است .

آزمون آنلاین

به نام خدا
با سلام.

قابل توجه همکاران محترم و سرگروه های عزیز آموزشی:

منابع تکمیلی و زمان برگزاری آزمون آنلاین(برخطّ) ادبیّات فارسی پایگاه کیفیّت بخشی کشوری، سال 93/ 92خدمت همکاران محترم در استان‌ها اعلام می گردد.

زمان: پنج شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 8 صبح الی 13 همان روز.

منابع تکمیلی:


1- فارسی جدید التألیف پایه هفتم.

2- راهنمای تدریس پایه هفتم.(ضمناً فایل PDFراهنمای تدریس پایه ی هفتم در سایت دفتر تألیف کتاب های درسی گروه زبان و ادبیات فارسی، قابل دسترسی است.)

خاطرات

خاطرات نه سر دارند و نه ته ...بی هوا می آیند تا خفه ات کنند . . .

میرسند گاهی وسط یک فکر . . . !

گاهی وسط یک خیابان . . .

سردت می کنند . . . داغت میکنند . . .

رگ خوابت را بلدند . . . زمینت می زنند . . .

خاطرات تمام نمی شوند . . .

تمامت می کنند!!!